اون آدم این همه خراب کرد ولی موندگار ترین جملش همون ...همه همینن بود مینشست دستاش و قفل میکرد به هم تکیه میداد به اون چرمای سیاهتو چشمام نگاه میکرد میگفت طبیعیهیه چیزی خورد میشد درونمچرا من متفاوت نیستم؟پس چجوری متفاوت باشه آیندم ؟سرچ کن ...زیر و رو کنعلائم یکی بودخستگی بعد مطالعهخوابول کردنغر غر غرمیشنید و میگفت :همه واسشون پیش میاد ...چیزی نیستهر جا رو شنیدمهر جا رو دیدمهر چی و سرچ زدمواژه به واژه گشتم که ببینم تفاوتا رو
زندگی'>زندگی بی رنگ می شدخدا این همه آدم کپی همه و افرید واسه چی؟وقتی تو یه شرایط همه یه عکسل العمل و دارنمیبینیگند زدی آقای روانشناس میخواهم ستون باشم...
ادامه مطلبما را در سایت میخواهم ستون باشم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mohkam1 بازدید : 76 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:46